فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

پرواز یک فرشته

صبح امتحان

سلام پسری صبحت بخیر عزیزم . گل پسر الان که دارم برات می نویسم ساعت 6:34 صبح روز سه شنبه است . تمام وجودم و استرس گرفته می دونم برات خوب نیست اما مامان جان دست خوذم که نیست پسرم یه امتحان 3 واحدی سخت دارم . چی میشه امتحانام و دانشگاه تموم بشه تا شما هم راحت بشی؟؟؟ فرشته کوچولوی مامان با اینکه وضعبت جسمیم مناسب نیست و به سختی درس می خونم اما تا کالا که 5 تا امتحان دادم به لطف خدا وبرکت وجود شاه پسری مثل شما امتحانام و خیلی خوب دادم البته دوست داشتم مثل ترم های پیش اگه شاگرد اول نبودم حداقل تا 4 میشدم اما اشکال نداره داشتن شما برام شیرین تر از عسله نمره که هیچه. مامان جون دیرم شده من میرم دیگه ....وروجک دعا یاد...
30 خرداد 1391

خورده ریزه های سیسمونی قند عسل

سلام پسری ، عسلی ، سلامی به داغی روزهای گرم تابستون ..........................  وای که چقدر داغه ، اصلا بدون کولر نمیشه نفس کشید ،‌ تابستون و دوست ندارم مامانی جاش عاشق پاییز و بهارم  ، پسری امروز مامان جون زحمت کشید و یه سری از خورده ریزه های سیسمونی تاج سرم و خرید کلییییییییییییییییی زوق کردم عزیز دلم . اینم از عکساش:                                   شونه و شوت موی گل پسری شیشه شیر و شیشه آب خوری نازنین پسر پستونک و زنجیر قند ع...
29 خرداد 1391

سلامی به زیبایی حس مادری

سلام پسر قند عسل ، امروز مامانی خیلی خیلی خیلی خسته است اما با این حال چون هر چقدر هم که خیلی های خستگی مامانی زیاد باشه به خیلی دوست دارما نمیرسه پس با همه خستگی ها می نویسم برای عشقم ، پسرم امیرعباس مامان ، اول دلیل خستگی مامان : الان که چهارمین امتحان ترم دانشگاهو دادم شما تقریبا  تو 23 هفته هستین پس وزن مامانی بالا رفته و مامانی طاقت بالا رفتن از پله های دانشگارو نداره و اینکه هر روز بشینه پشت میزو درس بخونه اما و اما باید بخونه تا وقتی پسری بزرگ شد به داشتن مامان مهندس افتخار کنه  همنطوری که مامانی به داشتن مادر جون افتخار میکنه البته پسری همه مامانا خوبن و بچه هاشون باید به داشتنشون افتخار کنن شاید این موضوع رو 1 سال ...
27 خرداد 1391

دوست دارم تا بی نهایت ها

پسرم دوست دارم بی نهایت بی نهایت ها ،  اینقدری دوست دارم که همیشه دعا میکنم همه درد و بلاهات به من آسیب بزنه و تو هیچیت نشه ، انتظار برام واژه شیرینی شده هم دوست دارم به پایان برسه هم دوست دارم همیشه همیشه منتظر باشم ، لحظه ها برام با وجود  تو پرمعنی شده و انتظار دیدنت برام شیرین ، حالا که درون من هستی بیشتر بهت نزدیکم بیشتر حست میکنم و میدونم همه جا با منی ، میترسم ، از جدایی ، حتی برای لحظه ای ، حتی برای ثانبه ای ، برام عذاب آوره . دوست دارم همیشه همیشه ها پیشم باشی دیوانه وار دوست دارم و محتاجت هستم ، خیلی آرزو برات دارم ، حالا همهههههههههه امیدم بعد خدا تویی پسری ، حالا که بزرگتر شدی بیشتر حست میکنم ، دیگه سنگ صبورم شدی و ای...
24 خرداد 1391

پسر قند عسل

به نام خدای مهربونی که هیچ وقت نا امیدم نکرد سلام پسرم ،‌سلام به روی ماهت ، الهی مامان فدای اون قلب کوچولوت بشه که امروز منظم می زد ، مامان فدای تپیدن قلبت ،‌ پسرم عزیز دلم خیلی دوست دارما ........ امروز با مامان جون ( مامان خودم ) رفتیم سونوگرافی خیلی استرس داشتم چون چهارشنبه نه حال مامانی خوب بود نه حال شما,کلی معطل شدیم تا نوبت به ما رسید , تادکتر  به دستیارش  گفت همه چی نرماله از خوشحالی اشک تو چشام جمع شد ( خدایا شکرت خیلی خوبی ببخش که من بنده بدی هستم) اما دکتر بهم استراحت داد .می دونم وقتی واسه امتحانات میرم دانشگاه خسته میشی اما مامان جون این چند وقتم تحمل کن ... من شرمندتم اما اینقدر دوست داشتم که شمارو دا...
22 خرداد 1391

خدایا امیرعباسم و میسپارم به تو

خدایا ......................................................... خدای خوب و مهربونم الان که دارم اینارو می نویسم دلم واقعا گرفته .خدا جون گله نمیکنم غر هم نمی زنم ,‌اما آخه با مرام ،‌عزیز ,‌مهربون , کریم اینه رسمش چرا یهو همه سر من خالی شد . خدا جونم از دستت ناراحت نیستم از خودم ناراحتم ، حتما کاری کردم که همه چی قاطی شده اما خدا جون اگه من اشتباه کردم چوبش و به من بزن نه پسرم ... وقتی دکتر گفت که ضربان قلب امیر عباسم پایینه جز تو که بزرگی به چه کسی می تونستم پناه ببرم ، وقتی تو مسیر خونه تو خیابون اشک جلوی دیدم و گرفته بود جز تو کی دلیلشو می دونست ، خدایا خودت بهم دادیش ، خودت وقتی که خیلی ها می گفتن نمیشه ثابت کردی...
18 خرداد 1391

شیرین ترین درد

سلام پسر مامان ، می نویسم تا بدونی که همیشه ی همیشه ها دوست داشتم و دارم و خواهم داشت . همین حالا به بابایی اس ام اس دادم و بهش گفتم که تنها دلیل تپیدن قلبم و خندیدنام شما دو تا موجود زیبای زندگیم هستین . عاشقانه بعد خدا دوستتون دارم و از خدای مهربونیها می خوام همیشه کنارم صحیح و سالم باشید و من از دیدن شما لذت ببرم و این لذت پایان ناپذیر باشه .لحظه های با شما بودن خیلی زود میگذره و روزها و شب ها یکی پس از دیگری میره و میاد و من هر روز بیشتر از دیروز به شما محتاج میشم هر روز عاشقتر از دیروز . دوری از بابایی حتی برای یک روز برام طاقت فراست و تو که جزئی از وجودمی و هر روز بیشتر حست میکنم و دردها برام شیرین تر میشه  سخت تر...... پس...
17 خرداد 1391

عشق مامان

سلامممممممممممممممممممممم قند عسلم , عمرم ,‌هستی مامان فدات بشم من که دیگه کم کم تکون می خوری ,‌الهی من فدای شیطونیهات فدای تکون خوردنات................................ سری دیگه از وسایلت مامان جونی این بلوز شلوار خوشگل و وقتی با بابا جونی رفته بودیم واسه کنکور ارشد تهران خریدیم این کفش نازم خاله الهام ( دوست مامانی ) برات خریده کل بچه های دانشگاه عاشقش شدن بابایی وقتی دیدش کلی ذوق کرد که پسرم کی بزرگ میشه این و می پوشه و تتی تتی می کنه پسری قرار بود امروز با بابایی مامان جون ( مامان مامانی ) بریم سرویس چوب شما رو سفارش بدیم که واسه بابایی ماموریت خورد ( الان ٢ روزه بابا جون و ندیدم دلم براش یه ...
11 خرداد 1391